گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه قران و حدیث
جلد سيزدهم

فصل ششم : اهل بصیرت



6 / 1 پیشوایان بصیرت

فصل ششم : اهل بصیرت6 / 1پیشوایان بصیرتقرآن«و از بندگان ما ، ابراهیم و اسحاق و یعقوب ، یاد کن که نیرومند و بابصیرت بودند» .

«بگو : این است راهِ من . خودم و هر که را از من پیروی کند ، با بصیرت ، به سوی خدا فرا می خوانم و منزّه است خدا ، و من ، از مشرکان نیستم» .

حدیثامام باقر علیه السلام :مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت : تو به چه چیز ، دعوت می کنی ، ای محمّد؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «خودم و هر که را از من پیروی کند ، با بصیرت ، به سوی خدا فرا می خوانم» .

امام باقر علیه السلام در باره سخن خداوند : «نیرومند و بابینش بودند» :یعنی در عبادت ، با قدرت و بصیرت ، عمل می کردند .

.


ص: 450

الإمام علیّ علیه السلام فی بَیانِ صِفَهِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله :فَهُوَ إمامُ مَنِ اتَّقی ، وبَصیرَهُ مَنِ اهتَدی . (1)

عنه علیه السلام فی ذِکرِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله :طَبیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ ، قَد أحکَمَ مَراهِمَهُ (2) وأَحمی مَواسِمَهُ (3) ، یَضَعُ ذلِکَ حَیثُ الحاجَهُ إلَیهِ ؛ مِن قُلوبٍ عُمیٍ ، وآذانٍ صُمٍّ ، وأَلسِنَهٍ بُکمٍ (4) ، مُتَتَبِّعٌ بِدَوائِهِ مَواضِعَ الغَفلَهِ ، ومَواطِنَ الحَیرَهِ . (5)

عنه علیه السلام :أری نُورَ الوَحیِ والرِّسالَهِ، وأَشُمُّ رِیحَ النُّبُوَّهِ ، ولقد سَمِعتُ رَنَّهَ الشَّیطانِ حینَ نَزَلَ الوَحیُ علَیهِ صلی الله علیه و آله ، فقلتُ : یا رسولَ اللّهِ ، ما هذهِ الرَّنَّهُ ؟ فقالَ : هذا الشَّیطانُ قد أیِسَ مِن عِبادَتِهِ ، إنّکَ تَسمَعُ ما أسمَعُ ، وتَری ما أری ، إلّا أ نَّکَ لَستَ بِنَبیٍّ ، ولکنَّکَ لَوَزیرٌ ، وإنّکَ لَعَلی خَیرٍ . (6)

عنه علیه السلام :إنّی لَعَلی بَیِّنَهٍ مِن رَبّی ، وبَصیرَهٍ مِن دینی ، ویَقینٍ مِن أمری . (7)

عنه علیه السلام مِن خُطبَهٍ لَهُ یومی فیها إلَی المَلاحِمِ وَالفِتَنِ :ثُمَّ لَیُشحَذَنَّ فیها [أیِ الفِتنَهِ ]قَومٌ شَحذَ القَینِ (8) النَّصلَ ، تُجلی بِالتَّنزیلِ أبصارُهُم ... وطالَ الأَمَدُ بِهِم لِیَستَکمِلُوا الخِزیَ ، ویَستَوجِبُوا الغِیَرَ ، حَتّی إذَا اخلَولَقَ (9) الأَجَلُ ، وَاستَراحَ قَومٌ إلَی الفِتَنِ ، وأَشالوا عَن لَقاحِ حَربِهِم ، لَم یَمُنّوا عَلَی اللّهِ بِالصَّبرِ ، ولَم یَستَعظِموا بَذلَ أنفُسِهِم فِی الحَقِّ ، حَتّی إذا وافَقَ وارِدُ القَضاءِ انقِطاعَ مُدَّهِ البَلاءِ ، حَمَلوا بَصائِرَهُم عَلی أسیافِهِم ، ودانوا لِرَبِّهِم بِأَمرِ واعِظِهِم . (10)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 94 ، بحار الأنوار : ج 16 ص 379 ح 91 .
2- .المرهَمُ : شیء یوضع علی الجراحات (مجمع البحرین : ج 2 ص 740 «رهم») .
3- .مَواسِم : جمع میسم : اسم الآله التی یُکوی بها (مجمع البحرین : ج 3 ص 1935 «وسم») .
4- .بُکم : جمع أبکم ، هو الذی خُلِقَ أخرس لا یتکلّم (النهایه : ج 1 ص 150 «بکم») .
5- .نهج البلاغه : الخطبه 108 ، غرر الحکم : ج4 ص 260 ح 6033 وفیه «یتتبع» بدل «متتبع» ، بحار الأنوار : ج 34 ص 240 ح 999 .
6- .نهج البلاغه : الخطبه 192 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 476 ح 37 .
7- .غرر الحکم : ج3 ص 42 ح 3772 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 169 ح 3558 وفیه «فی» بدل «من» فی الموضعین الأخیرین .
8- .القَینِ : الحَدّاد (النهایه : ج 4 ص 135 «قین») .
9- .اخلَولَقَ الأَجلُ : إذا تقادم عهده (مجمع البحرین : ج 1 ص 548 «خلق») .
10- .نهج البلاغه : الخطبه 150 ، بحار الأنوار : ج 29 ص 616 ح 29 .

ص: 451

امام علی علیه السلام در یادکرد ویژگی پیامبر صلی الله علیه و آله :او پیشوای پرهیزگاران و [چشم ]بصیرت ره یافتگان است .

امام علی علیه السلام در یادکرد از پیامبر صلی الله علیه و آله :طبیبی بود که با طبابت خود ، میان مردم می گردید . مرهم هایش را درست و آماده کرده و ابزار داغ کردنش را تافته بود و آنها را بر هر جا از دل های کور و گوش های کَر و زبان های گُنگ ، که نیاز بود ، می گذاشت . با داروی خود ، مواضع غفلت و جایگاه های سرگردانی را می جُست [و درمان می کرد] .

امام علی علیه السلام :من ، نور وحی و رسالت را می دیدم و رایحه نبوّت را می بوییدم . فریاد ( / ناله ) شیطان را در هنگامی که وحی بر ایشان ، نازل شد ، شنیدم . گفتم : ای پیامبر خدا ! این ، چه فریادی است؟ فرمود : «این ، شیطان است که از پرستیده شدنش ، مأیوس شده است . تو آنچه را من می شنوم ، می شنوی و آنچه را من می بینم ، می بینی ، جز آن که تو پیامبر نیستی ؛ بلکه تو دستْ یار [من] هستی و تو در راه خیری » .

امام علی علیه السلام :من از جانب پروردگارم ، دلیلی آشکار و در دینم ، بصیرت و در کارم ، یقین دارم .

امام علی علیه السلام از سخنان ایشان که در آن به کشتارها و فتنه های آینده اشاره می کند :سپس در آن [فتنه] ، عدّه ای چنان تیز [و آب داده] می شوند که آهنگر ، سرنیزه ( / تیغه شمشیر) را تیز می کند و دیدگانشان به نور قرآن ، روشنی می یابد ... . (1) و روزگارشان ، به درازا می کِشد تا خواری را به نهایت می رسانند و مستوجب دگرگونی [ِ پیشامدهای روزگار و زوال نعمت ها] می شوند ، تا آن که به پایان روزگار خویش ، نزدیک می شوند . گروهی نیز به آشوب ها روی می آورند و دست به جنگ افروزی می زنند و تخمِ جنگ می افشانند . (2) [امّا مؤمنانِ بینشوَر] با شکیبایی خود [در میدان جهاد] بر خدا منّتی نمی نهند ، و جان فشانی های خویش در راه حق را بزرگ نمی پندارند تا آن که چون قضای الهی به تمام شدن مدّت بلا و آزمایش تعلّق گیرد ، [عقاید و] بینش های خود را بر سرِ شمشیران می نهند [و آن را برای مردمان ، آشکارا تبلیغ می کنند ]و به فرمان اندرزگویِ خویش مطیع پروردگار خود می گردند . (3)

.

1- .تا این جای حدیث ، مربوط به بیان حوادث و فتنه های آینده است .
2- .این قسمت از حدیث ، به بیان حال و روز مردم در روزگار جاهلی گریز می زند .
3- .این قسمت از حدیث ، به پس از ظهور پیامبر صلی الله علیه و آله و مبارزات و جان فشانی های مسلمانان ، اشاره می فرماید .

ص: 452

عنه علیه السلام مِن کَلامٍ قالَهُ عِندَ تِلاوَتِهِ : «یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَ الْاصَالِ * رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَهٌ وَ لَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ» :إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ وتَعالی جَعَلَ الذِّکرَ جِلاءً لِلقُلوبِ ، تَسمَعُ بِهِ بَعدَ الوَقرَهِ (1) ، وتُبصِرُ بِهِ بَعدَ العَشوَهِ (2) ، وتَنقادُ بِهِ بَعدَ المُعانَدَهِ . وما بَرِحَ للّهِِ عَزَّت آلاؤُهُ فِی البُرهَهِ بَعدَ البُرهَهِ ، وفی أزمانِ الفَتَراتِ (3) ، عِبادٌ ناجاهُم فی فِکرِهِم ، وکَلَّمَهُم فی ذاتِ عُقولِهِم ، فَاستَصبَحوا بِنورِ یَقَظَهٍ فِی الأَبصارِ وَالأَسماعِ وَالأَفئِدَهِ ، یُذَکِّرونَ بِأَیّامِ اللّهِ ، ویُخَوِّفونَ مَقامَهُ ، بِمَنزِلَهِ الأَدِلَّهِ فِی الفَلَواتِ (4) ، مَن أخَذَ القَصدَ (5) حَمِدوا إلَیهِ طَریقَهُ ، وبَشَّروهُ بِالنَّجاهِ ، ومَن أخَذَ یَمینا وشِمالاً ذَمُّوا إلَیهِ الطَّریقَ ، وحَذَّروهُ مِنَ الهَلَکَهِ ، وکانوا کَذلِکَ مَصابِیحَ تِلکَ الظُّلُماتِ ، وأَدِلَّهَ تِلکَ الشُّبُهاتِ . وإنَّ لِلذِّکرِ لَأَهلاً، أخَذوهُ مِنَ الدُّنیا بَدَلاً ، فَلَم تَشغَلهُم تِجارَهٌ ولا بَیعٌ عَنهُ ، یَقطَعونَ بِهِ أیّامَ الحَیاهِ ، ویَهتِفونَ بِالزَّواجِرِ عَن مَحارِمِ اللّهِ فی أسماعِ الغافِلینَ ، ویَأمُرونَ بِالقِسطِ ویَأتَمِرونَ بِهِ ، ویَنهَونَ عَنِ المُنکَر ویَتَناهَونَ عَنهُ ، فَکَأَنّما قَطَعوا الدُّنیا إلَی الآخِرَهِ وهُم فیها ، فَشاهَدوا ما وَراءَ ذلِکَ ، فَکَأَنَّمَا اطَّلَعوا غُیوبَ أهلِ البَرزَخِ فی طُولِ الإِقامَهِ فیهِ ، وحَقَّقَتِ القِیامَهُ عَلَیهِم عِداتِها ، فَکَشَفوا غِطاءَ ذلِکَ لِأَهلِ الدُّنیا ، حَتّی کَأَنَّهُم یَرَونَ ما لا یَرَی النّاسُ ، ویَسمَعونَ ما لا یَسمَعونَ . (6)

.

1- .الوَقْره : هی المرّه من الوَقْر ؛ ثِقَل السمع (النهایه : ج 5 ص 213 «وقر») .
2- .العَشْوَه : المرّه من العشا ؛ أی سوء البصر باللیل والنهار ، أو العمی (القاموس المحیط : ج 4 ص 362 «عشا») .
3- .الفَتْره : ما بین الرسولین من رسل اللّه تعالی من الزمان الذی انقطعت فیه الرساله (النهایه : ج 3 ص 408 «فتر») .
4- .الفلاه : القَفْر أو المفازه لا ماءَ فیها ، أو الصحراء الواسعه (القاموس المحیط : ج 4 ص 375 «فلا») .
5- .القصد : الرشد . قصد فی الأمر قصدا : توسّط وطلب الأسَدّ ، ولم یُجاوز الحدّ (المصباح المنیر : ص 505 «قصد») .
6- .نهج البلاغه : الخطبه 222 ، بحار الأنوار : ج 69 ص 325 ح 39 .

ص: 453

امام علی علیه السلام از گفتار ایشان ، هنگام تلاوت این آیات : «در آن خانه ها ، هر بامداد و شامگاه ، او را نیایش می کنند ؛ مردانی که نه تجارت و نه داد و ستدی ، ایشان را از یاد خدا ، باز نمی دارد» :خدای پاک و بلندمرتبه ، یاد [خویش ]را روشنی بخش دل ها قرار داده است . گوش های سنگین شده دل ها ، با یاد خدا ، شنوا می شوند و چشم های کم سو ( / کور) گشته آنها به وسیله آن ، بینا می گردند و دل های خیره سر [و سرکش] به واسطه آن ، رام می شوند . همواره ، برای خداوند که نعمت هایش گران بهاست ، در هر بُرهه ای از زمان و در فاصله های زمانی میان بعثت پیامبران ، بندگانی بوده که در اندیشه هایشان ، با آنان نجوا می کرده است و در درون خِردهایشان ، با ایشان سخن می گفته است و بدین سبب ، چشم ها و گوش ها و دل هایشان ، از نور بیداری ، روشن گردید . اینان ، روزهای [نعمت و عذاب] خدا را به مردم ، یادآوری می کردند و از مقام او می ترساندند ، چونان راه نمایان بیابان ها که هر کس را راه راستْ در پیش گیرد ، راهش را می ستایند و نوید نجات به او می دهند و هر کس را که به چپ و راستْ منحرف شود ، راهش را نکوهش می کنند و او را از نابودی بر حذر می دارند . آنان ، همچنان ، چراغ هایی در آن تاریکی ها و راه نمایانی در آن شُبَهات بودند . یادِ خدا را اهلی است که آن را به جای این دنیا بر گرفته اند . از این رو ، هیچ تجارتی و داد و ستدی ، ایشان را از آن ، باز نمی دارد . ایّام عمر را با آن می گذرانند و بازدارندگان از حرام های خدا را در گوش های غافلان ، فریاد می زنند و به دادگری ، فرا می خوانند و خود به آن ، عمل می کنند . از زشتی ها ، نهی می کنند و خود ، از آنها باز می ایستند . تو گویی دنیا را پشتِ سر نهاده ، به آخرت رسیده اند و هم اکنون ، در آن به سر می برند ، و آنچه رافرا سوی دنیاست ، دیده اند . گویی بر احوال پنهان برزخیان ، در طول مدّتی که آن جایند ، آگاه اند . قیامت ، وعده هایش را برای آنان ، تحقّق بخشیده است . بدین سبب ، پرده های آن را برای مردم دنیا ، کنار می زنند ، چنان که گویی آنچه را مردم نمی بینند ، می بینند و آنچه را مردم نمی شنوند ، می شنوند .

.


ص: 454

الإمام الصادق علیه السلام :کانَ عَمُّنَا العَبّاسُ نافِذَ البَصیرَهِ ، صَلبَ الإِیمانِ ، جاهَدَ مَعَ أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام ، وأَبلی بَلاءً حَسَنا ، ومَضی شَهیدا . (1)

عنه علیه السلام حینَ سُئِلَ عَنِ النَّعیمِ (2) :النَّعیمُ نَحنُ ؛ الَّذینَ أنقَذَ اللّهُ النّاسَ بِنا مِنَ الضَّلالَهِ ، وبَصَّرَهُم بِنا مِنَ العَمی ، وعَلَّمَهُم بِنا مِنَ الجَهلِ . (3)

6 / 2الدُّعاءُ لِأَهلِ البَصیرَهِالإمام زین العابدین علیه السلام مِن دُعائِهِ فِی الصَّلاهِ عَلی أتباعِ الرُّسُلِ ومُصَدِّقیهِم :اللّهُمَّ وأَوصِل إلَی التّابِعینَ لَهُم بِإِحسانٍ الَّذینَ یَقولونَ : « رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَ لِاءِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْاءِیمَانِ » (4) خَیرَ جَزائِکَ ، الَّذینَ قَصَدوا سَمْتَهُم (5) ، وتَحَرَّوا وِجهَتَهُم ، ومَضَوا عَلی شاکِلَتِهِم ، لَم یَثنِهِم رَیبٌ فی بَصیرَتِهِم ، ولَم یَختَلِجهُم (6) شَکٌّ فی قَفوِ آثارِهِم ، وَالاِئتِمامِ بِهِدایَهِ مَنارِهِم ، مُکانِفینَ (7) ومُوازِرینَ لَهُم ، یَدینونَ بِدینِهِم ، ویَهتَدونَ بِهَدیِهِم ، یَتَّفِقونَ عَلَیهِم ولا یَتَّهِمونَهُم فیما أدَّوا إلَیهِم . (8)

.

1- .سرّ السلسله العلویّه : ص 89 ، عمده الطالب : ص 356 کلاهما عن المفضّل بن عمر .
2- .أی حین سُئِلَ عن الآیه الشریفه : «ثُمَّ لَتُسْئلُنَّ یَوْمَئذٍ عَنِ النَّعِیمِ » (التکاثر : 8) .
3- .تأویل الآیات الظاهره :ج2 ص852 ح8 عن محمّد بن السائب الکلبی ،بحارالأنوار :ج10 ص209 ح10.
4- .الحشر : 10 .
5- .السمتُ : الطریق (النهایه : ج 2 ص 397 «سمت») .
6- .لا یختلجُ : لا یتحرّک فیه شیء من الریبه والشکّ (النهایه : ج 2 ص 60 «خلج»).
7- .اکتنفَهُ القَومُ : إذا أحاطوا به یمنهً ویسره (مجمع البحرین : ج 3 ص 1599 «کنف») .
8- .الصحیفه السجّادیّه : ص 32 الدعاء 4 .

ص: 455



6 / 2 دعا برای اهل بصیرت

امام صادق علیه السلام :عمویمان عبّاس علیه السلام ، بصیرتی عمیق و ایمانی استوار داشت و در کنار ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام جهاد کرد و مردانه جنگید و شهید شد .

امام صادق علیه السلام در پاسخ سؤال از «نَعیم» (1) :نَعیم ، ما هستیم که خداوند ، به واسطه ما ، مردم را از گم راهی رهانید و به وسیله ما ، به آنانْ بصیرت بخشید و به وسیله ما ، از نادانی [خارج کرده ،] دانا گردانید .

6 / 2دعا برای اهل بصیرتامام زین العابدین علیه السلام از دعای ایشان در درود فرستادن بر پیروان و تصدیق کنندگانِ پیامبران :بار خدایا ! و به آنان که از یاران محمّد صلی الله علیه و آله ، به نیکی پیروی کردند (یعنی تابعیان) ، همانان که می گویند : «ای پروردگار ما ! ما را و برادران ما را که پیش از ما ایمان آوردند ، بیامرز» ، بهترین پاداشت را عطا فرما ؛ همانان که راه ایشان را در پیش گرفتند و جهت و مقصد آنان را جُستند و به شیوه آنان رفتند و تردیدی در بصیرت ایشان ، راه نیافت و شکّی در گام برداشتن از پیِ ایشان و اقتدا به فروغ تابناک هدایتشان ، با وجود آنها در نیامیخت ؛ بلکه همواره ، حامی و پشتیبان آنان اند و از دین آنان ، پیروی می کنند و راه آنان را می پویند و بر [پیروی از] آنان ، هم داستان اند و در آنچه به ایشان رسانده اند ، متّهمشان نمی کنند .

.

1- .یعنی سؤال از آیه شریف : «ثُمَّ لَتُسْئلُنَّ یَوْمَئذٍ عَنِ النَّعِیمِ» .

ص: 456

. .


ص: 457

. .


ص: 458

الفصل السابع : فقد البصیره7 / 1التَّحذیرُ مِن فَقدِ البَصیرَهِالکتاب« وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِْنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَایَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَایُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ ءَاذَانٌ لَایَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِکَ کَالأَْنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ » . (1)

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله :شَرُّ العَمی عَمَی القَلبِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لَیسَ الأَعمی مَن عَمِیَ بَصَرُهُ ، ولکِنَّ الأَعمی مَن تَعمی بَصیرَتُهُ . (3)

الإمام علیّ علیه السلام :نَظَرُ البَصَرِ لا یُجدی إذا عَمِیَتِ البَصیرَهُ . (4)

.

1- .الأعراف : 179 .
2- .الأمالی للصدوق : ص 577 ح 788 عن أبی الصباح الکنانی عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 70 ص 51 ح 7 .
3- .شعب الإیمان : ج 2 ص 127 ح 1372 ، نوادر الاُصول : ج 1 ص 131 ، الفردوس : ج 3 ص 403 ح 5227 وفیه «العمی» بدل «الأعمی» فی الموضعین وکلّها عن عبد اللّه بن جراد ، کنز العمّال : ج 1 ص 243 ح 1220 .
4- .غرر الحکم : ج6 ص 174 ح 9972 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 497 ح 9170 .

ص: 459



فصل هفتم : نداشتن بصیرت

7 / 1 بر حذر داشتن از بی بصیرتی

فصل هفتم : نداشتن بصیرت7 / 1بر حذر داشتن از بی بصیرتیقرآن«و در حقیقت ، ما بسیاری از جنّیان و انسان ها را برای جهنّم آفریدیم ؛ [چرا که] دل هایی دارند که با آنها نمی فهمند ، و چشم هایی دارند که با آنها نمی بینند ، و گوش هایی دارند که با آنها نمی شنوند . آنان ، همانند چارپایان اند ؛ بلکه گم راه ترند . آنان ، همان غافل ماندگان اند» .

حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدترین کوری ، کوری دل است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کور ، آن کسی نیست که دیده اش کور است ؛ بلکه کور [واقعی] ، کسی است که [چشم ]بصیرتش کور باشد .

امام علی علیه السلام :نگاه چشم ، سودی نمی دهد ، وقتی [چشم] بصیرت ، کور باشد .

.


ص: 460

عنه علیه السلام :فَقدُ البَصَرِ أهوَنُ مِن فِقدانِ البَصیرَهِ . (1)

عنه علیه السلام :ذَهابُ البَصَرِ خَیرٌ مِن عَمَی البَصیرَهِ . (2)

7 / 2ذَمُّ فاقِدِ البَصیرَهِالإمام علیّ علیه السلام مِن کِتابٍ لَهُ إلی قُثَمِ بنِ العَبّاسِ وهُوَ عامِلُهُ عَلی مَکَّهَ :أمّا بَعدُ ، فَإِنَّ عَینی (3) بِالمَغرِبِ کَتَبَ إلَیَّ یُعلِمُنی أنَّهُ وُجِّهَ إلَی المَوسِمِ اُناسٌ مِن أهلِ الشّامِ العُمیِ القُلوبِ ، الصُّمِّ الأَسماعِ ، الکُمهِ (4) الأَبصارِ ، الَّذینَ یَلبِسونَ الحَقَّ بِالباطِلِ ، ویُطیعونَ المَخلوقَ فی مَعصِیَهِ الخالِقِ ، ویَحتَلِبونَ الدُّنیا دَرَّها (5) بِالدّینِ ، ویَشتَرونَ عاجِلَها بِآجِلِ الأَبرارِ المُتَّقینَ ؛ ولَن یَفوزَ بِالخَیرِ إلّا عامِلُهُ ، ولا یُجزی جَزاءَ الشَّرِّ إلّا فاعِلُهُ . فَأَقِم عَلی ما فی یَدَیکَ قِیامَ الحازِمِ الصَّلیبِ ، وَالنّاصِحِ اللَّبیبِ ، التّابِعِ لِسُلطانِهِ ، المُطیعِ لِاءِمامِهِ . وإیّاکَ وما یُعتَذَرُ مِنهُ ، ولا تَکُن عِندَ النَّعماءِ بَطِراً (6) ، ولا عِندَ البَأساءِ فَشِلاً ، وَالسَّلامُ . (7)

عنه علیه السلام فی خُطبَهٍ لَهُ یَذُمُّ فیها أهلَ الکوفَهِ :یا أهلَ الکوفَهِ ، مُنیتُ مِنکُم بِثَلاثٍ وَاثنَتَینِ : صُمٌّ ذَوُو أسماعٍ ، وبُکمٌ ذَوُو کَلامٍ ، وعُمیٌ ذَوُو أبصارٍ ، لا أحرارُ صِدقٍ عِندَ اللِّقاءِ ، ولا إخوانُ ثِقَهٍ عِندَ البَلاءِ . (8)

.

1- .غرر الحکم : ج4 ص 413 ح 6536 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 358 ح 6071 .
2- .غرر الحکم : ج 4 ص 32 ح 5182 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 256 ح 4733 .
3- .العَین : الجاسوسُ (النهایه : ج 3 ص 331 «عین») .
4- .الکَمَهُ : العَمی (النهایه : ج 4 ص 201 «کمه») .
5- .الدَرُّ : اللَّبَنُ (مجمع البحرین : ج 1 ص 587 «درر») .
6- .البَطَرُ : الطغیان عند النعمه ( مجمع البحرین : ج 1 ص 160 « بطر ») .
7- .نهج البلاغه : الکتاب 33 ، الغارات : ج 2 ص 509 عن قثم بن العباس نحوه وفیه : «البکم الأبصار» بدل «الکمه الأبصار» ، بحار الأنوار : ج 33 ص 491 ح 697 .
8- .نهج البلاغه : الخطبه 97 ، الإرشاد : ج 1 ص 282 ، الاحتجاج : ج 1 ص 414 ح 89 وفیهما : «ذَوو ألسن ، لا إخوان صدق» بدل «ذَوو کلام ، لا أحرار صدق» ، بحار الأنوار : ج 34 ص 81 ح 938 .

ص: 461



7 / 2 نکوهشِ شخصِ بی بصیرت

امام علی علیه السلام :نداشتن بینایی ، آسان تر از نداشتن بصیرت است .

امام علی علیه السلام :کوری چشم ، بهتر از کوری بصیرت است .

7 / 2نکوهشِ شخصِ بی بصیرتامام علی علیه السلام از نامه ایشان به قُثَم بن عبّاس ، کارگزارش در مکّه :امّا بعد ، جاسوس من در مغرب (شام) ، به من نوشته و اطّلاع داده است که مردمانی از شامیان کوردل که گوش هایشان کَر و چشم هایشان ، کور است ، سوی حج ، گسیل شده اند ؛ مردمانی که حق را با باطل می آمیزند و از مخلوق ، به بهای نافرمانی از خالق ، فرمان می برند و دنیا را به وسیله دین می دوشند [و آن را ابزار رسیدن به دنیا قرار داده اند] و آخرت را که از آنِ نیکان پرهیزگار است ، به دنیای گذرا می فروشند ، در حالی که به خیر ، دست نمی یابد ، مگر آن که به کارَش بندد ، و به کیفر بدی نمی رسد ، مگر کسی که آن را به جای آورَد . پس بر آنچه در دست توست (حکومت مکّه) ، ایستادگی کن ، همچون ایستادن شخص قاطع و باصلابت و خیرخواه خردمندی که پیرو فرمان روای خویش و فرمان بُردار پیشوای خویش است . و مبادا کاری کنی که به عذرخواهی بینجامد ! نه هنگام نعمت ها ، سرمست شو ، و نه در هنگام سختی ها ، سست [و دل سرد] . بدرود !

امام علی علیه السلام در سخنانش در نکوهش کوفیان :ای کوفیان! من به سه خصلت [که در شما هست] و دو خصلت [که در شما نیست] ، گرفتار آمده ام : گوش دارید ؛ امّا کَرید ، و زبان دارید ؛ امّا لالید ، و چشم دارید ؛ امّا کورید . [و امّا آن دو خصلتی که ندارید :] نه هنگام رویارویی با دشمن ، آزادگانی پاکبازید ، و نه به گاه سختی ، برادرانی مورد اعتماد .

.


ص: 462

عنه علیه السلام أیضاً :یا أهلَ الکوفَهِ ، أعِظُکُم فَلا تَتَّعِظونَ ... فَیا للّهِِ ماذا مُنیتُ بِهِ مِنکُم! لَقَد مُنیتُ بِصُمٍّ لا یَسمَعونَ ، وکُمهٍ لا یُبصِرونَ ، وبُکمٍ لا یَعقِلونَ . (1)

الإمام الصادق علیه السلام :الخَلقُ حَیاری عَمِهونَ (2) سُکاری ، فی طُغیانِهِم یَتَرَدَّدونَ ، وبِشَیاطینِهِم وطَواغیتِهِم یَقتَدونَ ، بُصَراءُ عُمیٌ لا یُبصِرونَ ، نُطَقاءُ بُکمٌ لا یَعقِلونَ ، سُمَعاءُ صُمٌّ لا یَسمَعونَ ، رَضوا بِالدّونِ وحَسِبوا أنَّهُم مُهتَدونَ ، حادوا عَن مَدرَجَهِ الأَکیاسِ ، ورَتَعوا فی مَرعَی الأَرجاسِ الأَنجاسِ . (3)

7 / 3مَضارُّ فَقدِ البَصیرَهِأ الشَّکُّالإمام علیّ علیه السلام :مَن عَمِیَ عَمّا بَینَ یَدَیهِ ، غَرَسَ الشَّکَّ بَینَ جَنبَیهِ . (4)

عنه علیه السلام مِن کَلامٍ لَهُ علیه السلام لِکُمَیلِ بنِ زِیادٍ النَّخَعِیِّ :ها إنَّ ههُنا لَعِلماً جَمّاً وأَشارَ بِیَدِهِ إلی صَدرِهِ لَو أصَبتُ لَهُ حَمَلَهً ، بَلی أصَبتُ لَقِناً (5) غَیرَ مَأمونٍ عَلَیهِ ، مُستَعمِلاً آلَهَ الدّینِ لِلدُّنیا ، ومُستَظهِراً بِنِعَمِ اللّهِ عَلی عِبادِهِ ، وبِحُجَجِهِ عَلی أولِیائِهِ ، أو مُنقاداً لِحَمَلَهِ الحَقِّ ، لا بَصیرَهَ لَهُ فی أحنائِهِ ، یَنقَدِحُ الشَّکُّ فی قَلبِهِ لِأَوَّلِ عارِضٍ مِن شُبهَهٍ ، ألا لا ذا ولا ذاکَ ، أو مَنهوماً بِاللَّذَّهِ سَلِسَ القِیادِ لِلشَّهوَهِ ، أو مُغرَماً بِالجَمعِ وَالاِدِّخارِ ، لَیسا مِن رُعاهِ الدّینِ فی شَیءٍ ، أقرَبُ شَیءٍ شَبَهاً بِهِمَا الأَنعامُ السّائِمَهُ ، کَذلِکَ یَموتُ العِلمُ بِمَوتِ حامِلیهِ . (6)

.

1- .الفتوح : ج 4 ص 258 ، مطالب السؤول : ج1 ص 246 ؛ بحار الأنوار : ج 77 ص 338 ح 26 .
2- .العَمَهُ فی البصیره کالعمی فی البَصَر (النهایه : ج 3 ص 304 «عمه») .
3- .بحار الأنوار : ج 3 ص 90 نقلاً عن توحید المفضّل .
4- .غرر الحکم : ج5 ص 382 ح 8855 .
5- .لَقِناً غیر مأمون : أی فَهِماً غیرُ ثِقَه (النهایه : ج 4 ص 266 «لقن») .
6- .نهج البلاغه : الحکمه 147 ، کمال الدین: ص 291 ح 2 ، تحف العقول : ص 170 کلاهما نحوه ، خصائص الأئمّه : ص 105 کلّها عن کمیل ، بحار الأنوار : ج 78 ص 76 ح 46 .

ص: 463



7 / 3 زیان های بی بصیرتی

الف - شک
امام علی علیه السلام در سخنانش در نکوهش کوفیان :ای کوفیان! من ، شما را اندرز می دهم ؛ امّا به گوش نمی گیرید ... . چه مصیبتی است این که من ، گرفتار شما شده ام! گرفتار مُشتی کَر شده ام که نمی شنوند و مُشتی کور که نمی بینند و مُشتی لال که نمی فهمند!

امام صادق علیه السلام :مردمان ، سرگشته و کور و مست اند . در سرکشی خویش ، غوطه ورند و از اهریمنان و طاغوت های خود ، پیروی می کنند . چشم دارند ؛ امّا کورند و نمی بینند . زبان دارند ؛ لیکن لال اند و نمی فهمند . گوش دارند ؛ امّا کَرند و نمی شنوند . به پَستی ، رضایت داده اند و خویشتن را ره یافته می پندارند . از راه زیرکان و خردمندان ، منحرف گشته اند و در چراگاه پلیدان و ناپاکان می چرند .

7 / 3زیان های بی بصیرتیالف شکامام علی علیه السلام :هر که از دیدن آنچه پیشِ روی اوست ، کور باشد ، [نهال] شک را در سینه خود می نشانَد .

امام علی علیه السلام از گفتار ایشان به کمیل بن زیاد نَخَعی :هان! در این جا (با دستش به سینه اش اشاره فرمود) دانشِ فراوانی است . کاش برای آن ، فراگیرندگانی می یافتم! البته تیزهوشانی یافته ام ؛ لیکن امین و مورد اعتماد نیستند ؛ زیرا ابزارهای دین را برای دنیا به کار می گیرند و نعمت های خدا را ، وسیله تسلّط و برتری بر بندگان او قرار می دهند و حجّت هایش را دستاویز چیره آمدن بر دوستانش . یا [گروه دیگری را یافته ام که ]در برابر حاملان حق ، فرمان بُردارند ؛ امّا به پیچ و خم های حق ، بصیرت ندارند و با اوّلین شُبهه ای که برایشان پیش می آید ، آتش تردید در دل هایشان ، برافروخته می شود . هان! نه این [گروه] و نه آن [گروه ، صلاحیت برخورداری از دانش مرا ندارند] . گروهی هم هستند که گرسنه لذّت هایند و رام شهوت ها . جماعتی هم شیفته گِردآوردن مال و اندوختن ثروت اند . این دو گروه ، به هیچ رو ، دینْ نگهدار نیستند . مانندترین چیز به اینان ، حیواناتِ چرنده اند . چنین است که با مرگ دانشمندان ، دانش نیز می میرد .

.


ص: 464

ب الضَّلالَهُالکتاب« وَ مِنْهُم مَّن یَنظُرُ إِلَیْکَ أَفَأَنتَ تَهْدِی الْعُمْیَ وَ لَوْ کَانُواْ لَا یُبْصِرُونَ » . (1)

« وَ جَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ » . (2)

« وَنُقَلِّبُ أَفْئدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ کَمَا لَمْ یُؤْمِنُواْ بِهِ أَوَّلَ مَرَّهٍ وَنَذَرُهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ » . (3)

الحدیثالإمام الباقر علیه السلام فی قَولِهِ تَعالی «وَنُقَلِّبُ أَفْئدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ » :نَنکُسُ قُلوبَهُم فَیَکونُ أسفَلُ قُلوبِهِم أعلاها ، ونُعمی أبصارَهُم فَلا یُبصِرونَ الهُدی . (4)

تفسیر القمّی :فی رِوایَهِ أبِی الجارودِ عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام فی قَولِهِ : «وَ جَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْنَاهُمْ » یَقولُ : فَأَعمَیناهُم «فَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ » الهُدی ، أخَذَ اللّهُ سَمعَهُم وأَبصارَهُم وقُلوبَهُم فَأَعماهُم عَنِ الهُدی . نَزَلَت فی أبی جَهلِ بنِ هِشامٍ و نَفَرٍ مِن أهلِ بَیتِهِ ، وذلِکَ أنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قامَ یُصَلّی ، وقَد حَلَفَ أبو جَهلٍ لَئِن رَآهُ یُصَلّی لَیَدمَغَنَّهُ (5) ، فَجاءَ ومَعَهُ حَجَرٌ وَالنَّبِیُّ قائِمٌ یُصَلّی ، فَجَعَلَ کُلَّما رَفَعَ الحَجَرَ لِیَرمِیَهُ أثبَتَ اللّهُ یَدَهُ إلی عُنُقِهِ ولا یَدورُ الحَجَرُ بِیَدِهِ ، فَلَمّا رَجَعَ إلی أصحابِهِ سَقَطَ الحَجَرُ مِن یَدِهِ ، ثُمَّ قامَ رَجُلٌ آخَرُ وهُوَ مِن رَهطِهِ أیضاً فَقالَ : أنَا أقتُلُهُ ، فَلَمّا دَنا مِنهُ فَجَعَلَ یَسمَعُ قِراءَهَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَاُرعِبَ فَرَجَعَ إلی أصحابِهِ ، فَقالَ : حالَ بَینی وبَینَهُ کَهَیئَهِ العِجلِ یَخطِرُ بِذَنَبِهِ فَخِفتُ أن أتَقَدَّمَ . (6)

.

1- .یونس : 43 .
2- .یس : 9 .
3- .الأنعام : 110 .
4- .تفسیر القمّی : ج 1 ص 213 عن أبی الجارود ، بحار الأنوار : ج 5 ص 197 ح 12 .
5- .دَمَغَهُ : أی شجَّهُ بحیث یبلغ الدماغ فیَهلکُهُ (مجمع البحرین : ج 1 ص 610 «دمغ») .
6- .تفسیر القمّی : ج 2 ص 212 عن أبی الجارود ، بحار الأنوار : ج 18 ص 52 ح 6 وراجع : مجمع البیان : ج 8 ص 652 .

ص: 465



ب - گم راهی
ب گم راهیقرآن«و از آنان ، کسی است که به سوی تو می نگرد . آیا تو نابینایان را هر چند نبینند هدایتْ توانی کرد ؟» .

«و ما فرا سوی آنان ، سدّی و پشت سرشان ، سدّی نهاده ، پرده ای بر [چشمان] آنان ، فرو گسترده ایم . در نتیجه ، نمی بینند» .

«و دل ها و دیدگانشان را بر می گردانیم [ . در نتیجه ، به آیات ما ایمان نمی آورند] ، چنان که نخستین بار ، به آن ایمان نیاوردند ، و آنان را رها می کنیم تا در طغیانشان ، سرگردان بمانند» .

حدیثامام باقر علیه السلام در باره این سخن خداوند متعال : «و دل ها و دیدگانشان را بر می گردانیم» :[یعنی] دل هایشان را وارونه می سازیم ، آن سان که پایین دل هایشان ، بالا قرار می گیرد ، و دیدگانشان را کور می کنیم ، چنان که راه درست را نمی بینند .

تفسیر القمّی به نقل ابو جارود ، از امام باقر علیه السلام در باره آیه شریف : «و ما فرا سوی آنان ، سدّی و پشت سرشان ، سدّی نهاده ، پرده ای بر [چشمان] آنان ، فرو گسترده ایم» :آنها را کور کردیم «در نتیجه ، نمی بینند» راه درست را . خدا ، گوش و چشم و دل آنها را گرفت و از دیدن راه درست و هدایت ، نابینایشان کرد . این آیه ، در باره ابو جهل بن هشام و چند نفر از خانواده اش نازل شد . علّتش آن بود که روزی پیامبر صلی الله علیه و آله به نماز ایستاد . ابو جهل که سوگند یاد کرده بود اگر ایشان را در حال نماز خواندن ببیند ، مغزش را متلاشی خواهد کرد ، سنگی برداشت و آمد . پیامبر صلی الله علیه و آله مشغول نماز خواندن بود . هر بار که او سنگ را بلند می کرد تا به ایشان بزند ، خداوند ، دست او را در هوا نگه می داشت و سنگ در دستش نمی چرخید . چون نزد دوستانش باز گشت ، سنگ از دستش افتاد . مرد دیگری که وی نیز از گروه او بود برخاست و گفت : من ، او را می کُشم . چون نزدیک پیامبر صلی الله علیه و آله شد ، صدای قرائت [قرآن] پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را شنید . دچار وحشت شد و نزد دوستانش بر گشت و گفت : یک چیز گوساله مانندی ، میان من و او حائل شد که دُمش را تکان می داد و من ، ترسیدم که جلوتر بروم .

.


ص: 466

الإمام علیّ علیه السلام :إنَّما سُمِّیَتِ الشُّبهَهُ شُبهَهً لِأَ نَّها تُشبِهُ الحَقَّ ، فَأَمّا أولِیاءُ اللّهِ فَضِیاؤُهُم فیهَا الیَقینُ ، ودَلیلُهُم سَمتُ الهُدی ، وأَمّا أعداءُ اللّهِ فَدَعاهُم إلَیهَا الضَّلالُ ودَلیلُهُمُ العَمی . (1)

الإمام الصادق علیه السلام :العامِلُ عَلی غَیرِ بَصیرَهٍ کَالسّائِرِ عَلی غَیرِ الطَّریقِ ، لا یَزیدُهُ سُرعَهُ السَّیرِ إلّا بُعداً . (2)

ج الرِّیاءُالإمام علیّ علیه السلام فی جَوابِ زَیدِ بنِ صوحانَ العَبدِیِّ لَمّا سَأَ لَهُ عَن أعمَی الخَلقِ :الَّذی عَمِلَ لِغَیرِ اللّهِ یَطلُبُ بِعَمَلِهِ الثَّوابَ مِن عِندِ اللّهِ عز و جل . (3)

.

1- .غرر الحکم : ج3 ص 93 ح 3909 .
2- .الکافی : ج 1 ص 43 ح 1 ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 4 ص 401 ح 5864 ، الأمالی للصدوق : ص 507 ح 705 کلّها عن طلحه بن زید ، مستطرفات السرائر : ص 120 ح 4 والثلاثه الأخیره بزیاده «من الطریق» بعد «السیر» ، کنز الفوائد : ج 2 ص 109 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 206 ح 1 .
3- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 4 ص 383 ح 5833 ، معانی الأخبار : ص 199 ح 4 کلاهما عن عبد اللّه بن بکر المرادی عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام ، الأمالی للصدوق : ص 479 ح 644 ، الأمالی للطوسی : ص 436 ح 974 کلاهما عن عبد اللّه بن بکر المرادی عن الإمام الکاظم عن أبیه عن جدّه عن الإمام زین العابدین عنه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 77 ص 378 ح 1 ؛ دستور معالم الحکم : ص 85 .

ص: 467



ج - ریا
امام علی علیه السلام :شُبهه ، به این دلیل شُبهه نامیده شده که [در ظاهر ،] شبیه حق است ؛ امّا دوستان خدا ، چراغ راهشان در [تاریکی های] شبهه ، یقین است و راه نمایشان ، راه راست ؛ ولی دشمنان خدا ، انگیزه شان برای شبهه ، گم راهی است و راه نمایشان ، کوری [و بی بصیرتی] .

امام صادق علیه السلام :کسی که بدون بینشْ عمل کند ، همچون کسی است که در بیراهه می رود . چنین کسی ، هر چه تندتر برود ، [از راه] دورتر می شود .

ج ریاامام علی علیه السلام در پاسخ سؤال زید بن صوحان عبدی که پرسید : کورترین خلق ، چه کسی است؟ :کسی که برای غیر خدا ، کار کند و برای کارش از خداوند عز و جل پاداش بخواهد .

.


ص: 468

د بُغضُ أهلِ البَیتِ علیهم السلامالإمام علیّ علیه السلام :أشَدُّ العَمی مَن عَمِیَ عَن فَضلِنا ، وناصَبَنَا العَداوَهَ بِلا ذَنبٍ سَبَقَ إلَیهِ مِنّا ، إلّا أنّا دَعَونا إلَی الحَقِّ ودَعاهُ مَن سِوانا إلَی الفِتنَهِ وَالدُّنیا . (1)

ه نَدامَهُ یَومِ القِیامَهِالکتاب« وَ لَوْ تَرَی إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاکِسُواْ رُءُوسِهِمْ عِندَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَ سَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ » . (2)

« وَ مَن کَانَ فِی هَذِهِ أَعْمَی فَهُوَ فِی الْاخِرَهِ أَعْمَی وَ أَضَلُّ سَبِیلاً » . (3)

الحدیثالکافی عن أبی بصیر عن الإمام الصادق علیه السلام فی قَولِ اللّهِ عز و جل : « وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَعْمَی » (4) :یَعنی أعمَی البَصَرِ فِی الآخِرَهِ ، أعمَی القَلبِ فِی الدُّنیا عَن وِلایَهِ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام ، قالَ : وهُوَ مُتَحَیِّرٌ فِی القِیامَهِ یَقولُ : «لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَی وَ قَدْ کُنتُ بَصِیرًا قَالَ کَذَلِکَ أَتَتْکَ ءَایَاتُنَا فَنَسِیتَهَا » قالَ : الآیاتُ الأَئِمَّهُ « فَنَسِیتَهَا وَ کَذَلِکَ الْیَوْمَ تُنسَی » (5) یَعنی تَرَکتَها وکَذلِکَ الیَومَ تُترَکُ فِی النّارِ کَما تَرَکتَ الأَئِمَّهَ علیهم السلام ، فَلَم تُطِع أمرَهُم ولَم تَسمَع قَولَهُم . (6)

.

1- .الخصال : ص 632 ح 10 عن أبی بصیر ومحمّد بن مسلم ، غرر الحکم : ج2 ص 461 ح 3296 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 124 ح 2828 ، بحار الأنوار : ج 10 ص 111 ح 1 .
2- .السجده : 12 .
3- .الإسراء : 72 .
4- .طه : 124 .
5- .طه : 125 و 126 .
6- .الکافی : ج 1 ص 435 ح 92 ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 3 ص 97 ، تأویل الآیات الظاهره : ج 1 ص 321 ح 21 ، بحار الأنوار : ج 24 ص 348 ح 60 .

ص: 469



د - کین ورزی با اهل بیت علیهم السلام
ه - پشیمانی در روز قیامت
د کین ورزی با اهل بیت علیهم السلامامام علی علیه السلام :کورترینِ مردم ، کسی است که از دیدن برتری ما ، کور باشد و بدون آن که گناهی در حقّ او کرده باشیم ، با ما دشمنی ورزد . تنها گناهمان ، این است که ما او را به حق ، دعوت کرده ایم ، در حالی که دیگران ، او را به سوی فتنه و دنیا ، فرا خوانده اند .

ه پشیمانی در روز قیامتقرآن«کاش هنگامی را که مجرمان ، نزد پروردگارشان ، سرهاشان را به زیر افکنده اند ، می دیدی [که می گویند :] پروردگارا ! دیدیم و شنیدیم . ما را باز گردان تا کار شایسته انجام دهیم ؛ چرا که ما ، یقین داریم» .

«و کسی که در این [زندگی دنیا] ، کور باشد ، در آخرت نیز کور و گمراه تر است» .

حدیثالکافی به نقل از ابو بصیر ، از امام صادق علیه السلام ، در باره این سخنِ خداوند عز و جل : «و روزِ قیامت ، او را کور محشور می کنیم» :یعنی در آخرت ، کورْچشم ، در دنیا ، کورْدل از [دیدن] ولایت امیر مؤمنان علیه السلام . چنین کسی ، در قیامت ، حیرت زده می گوید : «چرا مرا کور محشور کردی ، در حالی که من ، بینا بودم؟ [خداوند] می فرماید : همان طور که نشانه های ما بر تو آمد و آن را به فراموشی سپردی» . مراد از نشانه ها ، امامان است . «و آن را به فراموشی سپردی ، امروز ، همان گونه فراموش می شوی» ؛ یعنی تو آن نشانه ها را رها کردی و امروز ، تو نیز در آتش ، رها می شوی ، چنان که امامان علیهم السلام را رها کردی و از فرمانشان ، اطاعت ننمودی و به سخنانشان ، گوش نکردی .

.


ص: 470

الفصل الثامن : موانع البصیره8 / 1اِتِّباعُ الهَویالکتاب« أَفَرَءَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَی عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلَی سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلَی بَصَرِهِ غِشَاوَهً فَمَن یَهْدِیهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ » . (1)

الحدیثالإمام علیّ علیه السلام :الهَوی شَریکُ العَمی . (2)

عنه علیه السلام :مَن رَکِبَ الهَوی ، أدرَکَ العَمی . (3)

عنه علیه السلام :اُوصیکُم بِمُجانَبَهِ الهَوی ؛ فَإِنَّ الهَوی یَدعو إلَی العَمی ، وهُوَ الضَّلالُ فِی الآخِرَهِ وَالدُّنیا . (4)

.

1- .الجاثیه : 23 .
2- .نهج البلاغه : الکتاب 31 ، تحف العقول : ص 83 ، غرر الحکم : ج 1 ص 153 ح 580 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 230 ح 2 ؛ دستور معالم الحکم : ص 20 ، کنز العمّال : ج 16 ص 181 ح 44215 نقلاً عن وکیع والعسکری فی المواعظ .
3- .غرر الحکم : ج5 ص 278 ح 8352 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 455 ح 8207 .
4- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 350 ح 1297 عن الإمام زین العابدین والإمام الباقر علیهماالسلام .

ص: 471



فصل هشتم : موانع بصیرت

8 / 1 پیروی از هوای نفس
فصل هشتم : موانع بصیرت8 / 1پیروی از هوای نفسقرآن«پس آیا دیدی کسی را که هوس خویش را معبود خود قرار داده است و خدا ، او را دانسته ، گم راه گردانیده و بر گوش او و دلش ، مُهر زده و بر دیده اش ، پرده نهاده است؟ آیا پس از خدا ، چه کسی او را هدایت خواهد کرد؟ آیا پند نمی گیرید؟» .

حدیثامام علی علیه السلام :هَوَس ، شریک کوردلی است .

امام علی علیه السلام :کسی که بر [مَرکب] هوس بنشیند ، به کوری می رسد .

امام علی علیه السلام :شما را به دوری گُزیدن از هوای نفس ، سفارش می کنم ؛ چرا که هوای نفس ، به کوری[ِ دل و بینش] فرا می خوانَد و آن ، [موجب ]گم راهی در آخرت و دنیاست .

.


ص: 472

عنه علیه السلام :إذا أبصَرَتِ العَینُ الشَّهوَهَ عَمِیَ القَلبُ عَنِ العاقِبَهِ . (1)

راجع : هذه الموسوعه : ج 3 ص 131 (الأکل / کثره الأکل / مضار النهم الباطنیه / حجاب الفطنه وظلمه القلب).

8 / 2الرَّغبَهُ فِی الدُّنیارسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن یَرغَبُ فِی الدُّنیا فَطالَ فیها أمَلُهُ ، أعمَی اللّهُ قَلبَهُ عَلی قَدرِ رَغبَتِهِ فیها . (2)

الإمام علیّ علیه السلام فی صِفَهِ الدُّنیا :مَن أبصَرَ بِها بَصَّرَتهُ ، ومَن أبصَرَ إلَیها أعمَتهُ 3 . (3)

عنه علیه السلام فی صِفَهِ أهلِ الدُّنیا :سَلَکَت بِهِمُ الدُّنیا طَریقَ العَمی ، وأَخَذَت بِأَبصارِهِم عَن مَنارِ الهُدی ، فَتاهوا فی حَیرَتِها ، وغَرِقوا فی نِعمَتِها ، وَاتَّخَذوها رَبّا ، فَلَعِبَت بِهِم ولَعِبوا بِها ، ونَسوا ما وَراءَها . (4)

.

1- .غرر الحکم : ج3 ص 137 ح 4063 .
2- .تحف العقول : ص 60 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 163 ح 187 ؛ تاریخ أصبهان : ج 1 ص 162 الرقم 144 ، کنز العمّال : ج 3 ص 209 ح 6194 نقلاً عن أبی عبد الرحمن السلمی فی کتاب المواعظ والوصایا وکلاهما عن ابن عباس وفیهما «رغبته» بدل «أمله» .
3- .نهج البلاغه : الخطبه 82 ، خصائص الأئمّه : ص 118 ، تحف العقول : ص 201 وفیه «نظر» بدل «أبصر» فی الموضعین ، مشکاه الأنوار : ص 469 ح 1570 ، نزهه الناظر : ص 104 ح 185 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 133 ح 136 ؛ تذکره الخواصّ : ص 136 وفیه «عمته» بدل «أعمته» .
4- .نهج البلاغه : الکتاب 31 ، تحف العقول : ص 76 وفیه «منهج الصواب ... فتنتها» بدل «منار الهدی .. . نعمتها» ، بحار الأنوار : ج 77 ص 225 ح 2 ؛ کنز العمّال : ج 16 ص 174 ح 44215 نقلاً عن وکیع والعسکری فی المواعظ وفیه «منهج الصواب .. . فتنتها .. . ریاً» بدل «منار الهدی .. . نعمتها .. . رباً» .

ص: 473



8 / 2 گرایش به دنیا
امام علی علیه السلام :هر گاه چشم ، شهوت بین شود ، دل از دیدن عاقبت ، کور می گردد .

ر .ک : همین دانش نامه : ج 4 ص 379 (پرخوری و شکم بارگی / ضررهای معنوی پرخوری / حجاب فهم و زیرکی) و ص 381 (تاریکی دل) .

8 / 2گرایش به دنیاپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که به دنیا گراید و آرزوهای دنیوی اش ، دور و دراز گردد ، خداوند به اندازه گرایش او به دنیا ، دلش را کور می گردانَد .

امام علی علیه السلام در توصیف دنیا :هر که به دنیا بنگرد [و آن را آیینه عبرت سازد] ، دنیا او را بینا می گردانَد و آن که به دنیا [به عنوان هدف] بنگرد ، دنیا کورش می سازد .

امام علی علیه السلام در ویژگی دنیاطلبان :دنیا ، آنها را به کوره راه برده و دیدگانشان را از دیدن نشانه های راهیابی ، فرو پوشانده است . از این رو ، در حیرتکده دنیا ، سرگشته اند و در نعمت های آن ، غرقه . دنیا را پروردگار خویش گرفته اند . از این رو ، دنیا ، آنها را بازیچه ساخته است و آنها هم دنیا را ، و فراسویِ آن را ، از یاد برده اند .

.


ص: 474

عنه علیه السلام :لِحُبِّ الدُّنیا صَمَّتِ الأَسماعُ عَن سَماعِ الحِکمَهِ ، وعَمِیَتِ القُلوبُ عَن نورِ البَصیرَهِ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ مَن غَرَّتهُ الدُّنیا بِمُحالِ الآمالِ ، وخَدَعَتهُ بِزورِ (2) الأَمانِیِّ ؛ أورَثَتهُ کَمَهاً ، وأَلبَسَتهُ عَمیً ، وقَطَعَتهُ عَنِ الاُخری ، وأَورَدَتهُ مَوارِدَ الرَّدی . (3)

عنه علیه السلام :مَن غَلَبَتِ الدُّنیا عَلَیهِ ، عَمِیَ عَمّا بَینَ یَدَیهِ . (4)

عنه علیه السلام :مَن قَصَّرَ نَظَرَهُ عَلی أبناءِ الدُّنیا ، عَمِیَ عَن سَبیلِ الهُدی . (5)

عنه علیه السلام فیما کَتَبَهُ إلی بَعضِ أصحابِهِ :اِرفِضِ الدُّنیا ؛ فَإِنَّ حُبَّ الدُّنیا یُعمی ویُصِمُّ ویُبکِمُ ، ویُذِلُّ الرِّقابَ . (6)

8 / 3الغَفلَهُالکتاب«وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِْنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَایَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَایُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ ءَاذَانٌ لَایَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِکَ کَالأَْنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ » . (7)

.

1- .غرر الحکم : ج5 ص 42 ح 7363 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 404 ح 6841 .
2- .الزورُ : الکَذِبُ والباطل (النهایه : ج 2 ص 318 «زور») .
3- .غرر الحکم : ج2 ص 538 ح 3532 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 152 ح 3337 وفیه «وأکسبته عمهاً» بدل «وألبسته عمی» .
4- .غرر الحکم : ج5 ص 383 ح 8856 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 457 ح 8281 .
5- .غرر الحکم : ج5 ص 386 ح 8870 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 458 ح 8295 ولیس فیه «أبناء» .
6- .الکافی : ج 2 ص 136 ح 23 ، مشکاه الأنوار : ص 466 ح 1556 کلاهما عن أبی جمیله عن الإمام الصادق علیه السلام ، تنبیه الخواطر : ج 2 ص 195 عن الإمام الصادق عنه علیهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 73 ص 75 ح 39 .
7- .الأعراف : 179 .

ص: 475



8 / 3 غفلت
امام علی علیه السلام :به خاطر عشق به دنیاست که گوش ها ، از شنیدن حکمت ، کَر گشته اند و دل ها ، از نور بصیرت ، کور .

امام علی علیه السلام :کسی که دنیا ، او را با آمال مُحال ، فریفته و با آرزوهای دروغین ، فریب داده است ، میراث بی بینشی برایش بر جا گذاشته و [جامه ]کوری بر او پوشانده است و از آخرت ، محرومش ساخته و او را به جایگاه های هلاکت و تباهی می آورد .

امام علی علیه السلام :کسی که دنیا بر او غالب آید ، از [دیدن] آنچه فراپیش اوست ، کور می گردد .

امام علی علیه السلام :کسی که نگاهش به دنیاپرستان محدود گردد ، از دیدن راه راست ، کور می شود .

امام علی علیه السلام در نامه ای که به یکی از یارانش نوشت :دنیا را رها کن ؛ زیرا دوستی دنیا ، کور و کَر و لال می گردانَد و سرافکندگی می آورد .

8 / 3غفلتقرآن«و در حقیقت ، ما بسیاری از جنّیان و آدمیان را برای جهنّم آفریده ایم ؛ [چرا که] دل هایی دارند که با آنها [حقایق را] دریافت نمی کنند و چشمانی دارند که با آنها نمی بینند و گوش هایی دارند که با آنها نمی شنوند . آنان ، همانند چارپایان اند ؛ بلکه گم راه ترند . آنان ، همان غافلان اند» .

.


ص: 476

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله فی خَبَرٍ طَویلٍ :وأَمّا عَلامَهُ الغافِلِ فَأَربَعَهٌ : العَمی ، وَالسَّهوُ ، وَاللَّهوُ ، وَالنِّسیانُ . (1)

الإمام علیّ علیه السلام :دَوامُ الغَفلَهِ یُعمِی البَصیرَهَ . (2)

8 / 4الحُبُّ وَالبُغضُرسول اللّه صلی الله علیه و آله :حُبُّکَ لِلشَّیءِ یُعمی ویُصِمُّ . (3)

الإمام علیّ علیه السلام :مَن عَشِقَ شَیئاً أعشی (4) بَصَرَهُ وأَمرَضَ قَلبَهُ ، فَهُوَ یَنظُرُ بِعَینٍ غَیرِ صَحیحَهٍ ، ویَسمَعُ بِاُذُنٍ غَیرِ سَمیعَهٍ ، قَد خَرَقَتِ الشَّهَواتُ عَقلَهُ ، وأَماتَتِ الدُّنیا قَلبَهُ ، ووَلِهَت عَلَیها نَفسُهُ ، فَهُوَ عَبدٌ لَها ولِمَن فی یَدَیهِ شَیءٌ مِنها ، حَیثُما زالَت زالَ إلَیها ، وحَیثُما أقبَلَت أقبَلَ عَلَیها . (5)

عنه علیه السلام :عَینُ المُحِبِّ عَمِیَّهٌ عَن مَعایِبِ المَحبوبِ ، واُذُنُهُ صَمّاءُ عَن قُبحِ مَساویهِ . (6)

.

1- .تحف العقول : ص 22 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 122 ح 11 .
2- .غرر الحکم : ج4 ص 22 ح 5146 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 250 ح 4684 .
3- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 4 ص 380 ح 5814 ، المجازات النبویّه : ص 171 ح 138 ، عوالی اللآلی : ج 1 ص 124 ح 57 عن أبی الدرداء ، بحار الأنوار : ج 77 ص 165 ح 2 ؛ سنن أبی داود : ج 4 ص 334 ح 5130 ، مسند ابن حنبل : ج 8 ص 163 ح 21752 ، التاریخ الکبیر : ج 3 ص 172 الرقم 584 کلّها عن أبی الدرداء ، کنز العمّال : ج 16 ص 115 ح 44104 .
4- .أعشاه : أعماه (هامش المصدر) .
5- .نهج البلاغه : الخطبه 109 .
6- .غرر الحکم : ج4 ص 356 ح 6314 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 340 ح 5807 وفیه « عمیاء عن عیب» بدل « عمیّه عن معایب» .

ص: 477



8 / 4 عشق و نفرت
حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله در حدیثی طولانی :و امّا نشانه غافل ، چهار چیز است : کوری ، اشتباه کردن ، سرگرمی ، و فراموشی .

امام علی علیه السلام :ادامه یافتن غفلت ، دیده بصیرت را کور می کند .

8 / 4عشق و نفرتپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عشق تو به یک چیز ، [تو را] کور و کَر می کند .

امام علی علیه السلام :هر که عاشق چیزی شود ، آن چیز ، دیده اش را کور و دلش را بیمار می کند . چنین کسی با دیده ای ناسالم می نگرد و با گوشی ناشنوا می شنود . شهوت ها ، خِردش را از هم گسیخته و دنیا ، دلش را میرانده و جانش ، شیفته آن گشته است . بنا بر این ، بنده دنیا و بنده دنیاداران است ، هر جا دنیا برود ، او نیز می رود و به هر سو که دنیا رو کند ، او بِدان رو می کند .

امام علی علیه السلام :دیده عاشق ، از دیدن عیب های معشوق ، کور است و گوش او ، از شنیدن زشتیِ معایبش ، کَر .

.


ص: 478

8 / 5تَرکُ العَمَلِ بِالعِلمِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن تَعَلَّمَ العِلمَ ولَم یَعمَل بِما فیهِ ، حَشَرَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَهِ أعمی . (1)

راجع : ح 162 .

8 / 6اللَّجاجُ« الَّذِینَ یَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَ یَبْغُونَهَا عِوَجًا وَ هُم بِالْاخِرَهِ هُمْ کَافِرُونَ * أُوْلَئِکَ لَمْ یَکُونُواْ مُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ وَ مَا کَانَ لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ یُضَاعَفُ لَهُمُ الْعَذَابُ مَا کَانُواْ یَسْتَطِیعُونَ السَّمْعَ وَ مَا کَانُواْ یُبْصِرُونَ » . (2)

8 / 7تِلکَ الخِصالُالکتاب« فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِن تَوَلَّیْتُمْ أَن تُفْسِدُواْ فِی الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُواْ أَرْحَامَکُمْ * أُوْلَئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمَی أَبْصَارَهُمْ » . (3)

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله :إذا ظَهَرَ العِلمُ وَاحتُرِزَ العَمَلُ ، وَائتَلَفَتِ الأَلسُنُ وَاختَلَفَتِ القُلوبُ ، وتَقاطَعَتِ الأَرحامُ ، هُنالِکَ «لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمَی أَبْصَارَهُمْ» . (4)

.

1- .مکارم الأخلاق : ج 2 ص 348 ح 2660 عن عبد اللّه بن مسعود ، بحار الأنوار : ج 77 ص 100 ح 1 .
2- .هود : 19 و 20 .
3- .محمّد : 22 و 23 .
4- .ثواب الأعمال : ص 289 ح 1 عن السکونی عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، روضه الواعظین : ص 458 ، مشکاه الأنوار : ص 157 ح 393 و ص 221 ح 613 ، منیه المرید : ص 334 کلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 74 ص 96 ح 27 ؛ المعجم الکبیر : ج 6 ص 263 ح 6170 ، المعجم الأوسط : ج 2 ص 161 ح 1578 ، حلیه الأولیاء : ج 3 ص 109 الرقم 227 کلّها عن سلمان ، تفسیر ابن کثیر : ج 7 ص 303 کلّها نحوه ، کنز العمال : ج 9 ص 23 ح 24740 .

ص: 479



8 / 5 عمل نکردن به علم
8 / 6 لجاجت و خیره سری
8 / 7 این خصلت ها
8 / 5عمل نکردن به علمپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس علم بیاموزد و به آن عمل نکند ، خداوند در روز قیامت ، او را کور محشور می کند .

ر .ک : ص 481 ح 162 .

8 / 6لجاجت و خیره سری«همانان که [مردم را] از راه خدا ، باز می دارند و آن را کج می شمارند و خود ، به آخرت ، باور ندارند . آنان در زمین ، درمانده کنندگان [خدا] نیستند و جز خدا ، دوستانی برای ایشان نیست . عذاب برای آنان ، دوچندان می شود . آنان ، توان شنیدن [حق را] نداشتند و [آن را ]نمی دیدند» .

8 / 7این خصلت هاقرآن«پس [ای مناقان !] آیا امید بستید که چون [از خدا] برگشتید ( / حاکمیت یافتید) ، در زمینْ فساد کنید و خویشاوندی های خود را از هم بگُسَلید؟ اینان ، همان کسانی اند که خدا ، آنان را لعنت کرده و ایشان را ناشنوا و چشم هایشان را نابینا کرده است» .

حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه علم آشکار شود و از عمل ، دوری شود و زبان ها با هم شوند و دل ها از هم جدا گردند و پیوندهای خویشاوندی بگُسَلند ، این جاست که «خدا ، آنان را لعنت می کند و ناشنوایشان می گردانَد و چشم هایشان را نابینا می سازد» .

.


ص: 480

عنه صلی الله علیه و آله :لَولا أنَّ الشَّیاطینَ یَحومونَ عَلی قُلوبِ بَنی آدَمَ لَنَظَروا إلَی المَلَکوتِ . (1)

الإمام علیّ علیه السلام :الأَمانِیُّ تُعمی أعیُنَ البَصائِرِ . (2)

عنه علیه السلام :مَن نَسِیَ اللّهَ سُبحانَهُ ، أنساهُ اللّهُ نَفسَهُ وأَعمی قَلبَهُ . (3)

عنه علیه السلام :ما أعمَی النَّفسَ الطّامِعَهَ عَنِ العُقبَی الفاجِعَهِ . (4)

عنه علیه السلام :مَنِ استَهدَی الغاوِیَ (5) ، عَمِیَ عَن نَهجِ الهُدی . (6)

عنه علیه السلام :إنَّ لِلقُلوبِ شَهوَهً وإقبالاً وإدباراً ، فَائتوها مِن قِبَلِ شَهوَتِها وإقبالِها ، فَإِنَّ القَلبَ إذا اُکرِهَ عَمِیَ . (7)

عنه علیه السلام :إذا مُلِئَ البَطنُ مِنَ المُباحِ ، عَمِیَ القَلبُ عَنِ الصَّلاحِ . (8)

عنه علیه السلام :مَن غَنِیَ عَنِ التَّجارُبِ ، عَمِیَ عَنِ العَواقِبِ . (9)

.

1- .عوالی اللآلی : ج 4 ص 113 ح 174 ، بحار الأنوار : ج 70 ص 59 ح 39 .
2- .نهج البلاغه : الحکمه 275 ، غرر الحکم : ج1 ص 362 ح 1375 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 170 ح 7 .
3- .غرر الحکم : ج5 ص 387 ح 8875 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 458 ح 8300 .
4- .غرر الحکم : ج 6 ص 93 ح 9643 .
5- .غاوٍ : أی مُضِلٍّ غیر مُرشِد (مجمع البحرین : ج 2 ص 1343 «غوی») .
6- .غرر الحکم : ج 5 ص 323 ح 8569 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 441 ح 7677 .
7- .نهج البلاغه : الحکمه 193 ، خصائص الأئمّه : ص 112 ، نزهه الناظر : ص 74 ح 145 ، غرر الحکم : ج2 ص 602 ح 3631 بزیاده «وکراهه» بعد «شهوه» ، بحار الأنوار : ج 70 ص 61 ح 41 .
8- .غرر الحکم : ج 3 ص 176 ح 4139 .
9- .غرر الحکم : ج5 ص 346 ح 8680 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 461 ح 8369 .

ص: 481

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر نبود این که شیاطین ، پیرامون دل های آدمیان پَرسه می زنند ، هر آینه ، انسان ها ملکوت را می دیدند .

امام علی علیه السلام :آرزوها ، چشم های بصیرت را کور می کنند .

امام علی علیه السلام :هر کس خدای سبحان را از یاد ببَرَد ، خداوند ، خودش را از یادش می بَرَد و دلش را کور می گردانَد .

امام علی علیه السلام :چه کور است نَفْس طمع وَرز از دیدن فرجام دردآور [طمع] !

امام علی علیه السلام :هر که از گم راه ، راه نمایی جوید ، راه راست را نمی بیند .

امام علی علیه السلام :همانا دل ها را خواهش و روی آوردن و روی گردانی ای است . پس هر گاه خواستند و روی آوردند ، آنها را به کار گیرید ؛ چرا که دل ، اگر [به کاری ]مجبور گردد ، کور می شود .

امام علی علیه السلام :هر گاه شکم از خوردنی های مباح ، پُر گردد ، دل از دیدن خیر و صلاح ، کور می شود .

امام علی علیه السلام :هر که خود را از تجربه ها بی نیاز ببیند ، فرجام ها را نمی بیند .

.


ص: 482

عنه علیه السلام :اِحذَرِ الشُّبهَهَ وَاشتِمالَها عَلی لُبسَتِها ، فَإِنَّ الفِتنَهَ طالَما أغدَفَت (1) جَلابیبَها ، وأَغشَتِ الأَبصارَ ظُلمَتُها . (2)

عنه علیه السلام :رُبَّما أخطَأَ البَصیرُ رُشدَهُ . (3)

عنه علیه السلام :نُزولُ القَدَرِ یُعمِی البَصَرَ . (4)

راجع : هذه الموسوعه : ج 4 ص 119 (الأمل / مضارّ الآمال الباطله / زوال العقل وذهاب البصیره) . موسوعه العقائد الإسلامیه : ج 2 ص 163 (المعرفه / القسم السابع : موانع المعرفه) .

.

1- .أغدفت المرأه قناعها : أی أرسلته علی وجهها (الصحاح : ج 4 ص 1409 «غدف») .
2- .نهج البلاغه : الکتاب 65 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 118 ح 410 .
3- .غرر الحکم : ج4 ص 79 ح 5368 .
4- .غرر الحکم : ج6 ص 171 ح 9961 .

ص: 483

امام علی علیه السلام :از شُبهه و اشتباه افکنی های آن بپرهیز ؛ زیرا فتنه ، چندی است که پرده های خود را فرو هِشته و تاریکی اش ، دیده ها را نابینا کرده است .

امام علی علیه السلام :چه بسا که بینا در دیدن راه درست خویش ، خطا می کند !

امام علی علیه السلام :فرود آمدن تقدیر ، دیده[ی بصیرت] را کور می کند .

ر .ک : همین دانش نامه : ج 6 ص 187 (زیان های آرزوهای باطل / از بین رفتن خرد) و ص 189 (از بین رفتن بینش) و دانش نامه عقاید اسلامی : ج 2 ص 517 (معرفت شناسی / بخش هفتم : موانع شناخت) .

.


ص: 484

. .


ص: 485



40 . کینه ( / نفرت)

اشاره

40 . کینه ( / نفرت)درآمدفصل یکم : دشمنی با یکدیگر و آشتی دادن دو دشمنفصل دوم : بر حذر داشتن از دشمنی با اینانفصل سوم : خاستگاه های کینهفصل چهارم : آثار کین ورزیفصل پنجم : درمان کینهفصل ششم : برخی از آداب دشمنی

.


ص: 486



درآمد

بُغض ، در لغت

درآمدبُغض ، در لغتواژه «بُغض» ، مصدر است از مادّه «بغض» در برابر «حُبّ (دوستی)» و در اصطلاح ، نفرت از چیز آزار دهنده و مخالف طبع است و اگر شدّت یابد ، «بَغضاء» و «بغضه» و یا «مَقْت» نامیده می شود . ابن فارِس ، در این باره می گوید : الباءَ وَ الغَینُ وَ الضّادُ ، أصلٌ واحِدٌ ، وَ هُوَ یَدُلُّ عَلی خِلافِ الحُبِّ . (1) باء و غین و ضاد ، یک معنای اصلی دارد و آن ، خلاف حُبّ است . نیز خلیل بن احمد فراهیدی ، آورده است : البِغضَهُ وَ البَغضاءُ : شِدَّهُ البُغضِ . (2) بِغضَه و بَغضاء ، شدّت کینه ورزی است . راغب اصفهانی نیز در معنای «بغض» می گوید : البُغضُ : نِفارُ النَّفسِ عَنِ الشَّی ءِ الَّذی تَرغَبُ عَنهُ ، وَ هُوَ ضِدُّ الحُبِّ ، فَإِنَّ الحُبَّ

.

1- .معجم مقاییس اللّغه : ج 1 ص 273 مادّه «بغض» .
2- .ترتیب کتاب العین : ص 89 مادّه «بغض» .

ص: 487



بغض ، در قرآن و حدیث

انجِذابُ النَّفسِ إلَی الشَّی ءِ الَّذی تَرغَبُ فیهِ . (1) بُغض : نِفرت انسان از چیزی است که از آن ، ناخشنود است . بغض ، ضدّ حُبّ است . حب ، شیفتگی انسان به چیزی است که بدان رغبت دارد . همچنین ، در تبیین معنای «مَقْت» می گوید : المَقتُ : البُغضُ الشَّدیدُ لِمَن تَراهُ تَعاطَی القَبیحَ . (2) مَقْت ، نفرت شدید نسبت به کسی است که می بینی دنبال کار زشت است . گفتنی است که «بُغض» ، امری نفسانی است ، اعمّ از آن که بروز و ظهور داشته باشد یا نداشته باشد ، بر خلاف مفهوم عداوت و خصومت که انجام دادن کارِ دشمنانه ، جزئی از معنای آنهاست . بنا بر این ، رابطه این دو مفهوم ، رابطه اَعَم و اَخَصّ است ؛ یعنی هر دشمنی ای ، ناشی از بغض است ؛ امّا هر بغضی ، موجب دشمنی نیست . (3)

بغض ، در قرآن و حدیثواژه «بغض» ، در قرآن به کار نرفته ؛ ولی «بغضاء» ، به معنای شدّت بغض ، پنج بار آمده است (4) و گفتنی است که چهار مورد آنها ، همراه با واژه «عداوت» به کار رفته است . (5) این امر ، حاکی از ارتباط نزدیک این دو مفهوم و همراه بودن شدّت بغض با عداوت و انجام دادن کار دشمنانه است.

.

1- .مفردات ألفاظ القرآن : ص 136 مادّه «بغض» .
2- .مفردات ألفاظ القرآن : ص 772 مادّه «مقت» .
3- .ر . ک : تاج العروس ، ج 10 ص 15 ، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم : ج 1 ص 306 ، المیزان فی تفسیر القرآن ، ج 6 ص 360 ، الکلّیات ، ج 1 ص 644 (به نقل از : دائره المعارف قرآن کریم : ج 5 ص 587) .
4- .آل عمران : آیه 118 ، مائده : آیه 14 و 64 و 91 ، ممتحنه : آیه 4 .
5- .مانند : «وَ بَدَا بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَهُ وَ الْبَغْضَآءُ» (ممتحنه : آیه 4) و «إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَن یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَهَ وَالْبَغْضَآءَ» (مائده : آیه 91) .

ص: 488



دین محبّت

این نکته نیز قابل توجّه است که واژه هایی مانند : «شنآن» ، (1) «أضغان» ، (2) «مَقْت» ، (3) «غِلّ» ، (4) «قلی» ، (5) «حادّ» ، (6) «یُحادّ» (7) و «یُحادّون» (8) نیز که مفاهیمی نزدیک به مفهوم «بغض» دارند ، در قرآن کریم به کار رفته اند . با تأمّل در آیات و روایاتی که در این بخش آمده ، چند نکته در باره خصلت «بغض» ، قابل توجّه است :

دین محبّتبر پایه متون دینی ای که در این بخش خواهد آمد ، خصلت «بُغض» ، بیماری خطرناکی است ، ضدّ دین ، که دامنگیر امّت های پیشین بوده و امّت اسلامی را نیز تهدید می نماید : دَبَّ إلَیکُم داءُ الاُمَمِ قَبلَکُم ؛ البَغضاءُ وَ الحَسَدُ ، وَ البَغضاءُ هِیَ الحالِقَهُ . لَیسَ حالِقَهَ الشَّعرِ لکِن حالِقَهَ الدّینِ . (9) بیماری امّت های پیشین ، به شما سرایت کرده است : کینه و حسادت . کینه ، زُداینده است ، نه زُداینده مو ؛ بلکه زُداینده (/ ریشه کن کننده) دین . کسانی که به این بیماری مبتلا هستند ، بدترینِ انسان ها شمرده شده اند (10) و

.

1- .مائده : آیه 2 و 8 .
2- .محمّد : آیه 29 و 37 .
3- .نساء : آیه 22 ، فاطر : آیه 39 ، غافر : آیه 10 و 35 ، صف : آیه 3 .
4- .اعراف : آیه 43 ، حجر : آیه 47 ، حشر : آیه 10 .
5- .شعرا : آیه 168 ، ضحی : آیه 3 .
6- .مجادله : آیه 22 .
7- .توبه : آیه 63 .
8- .مجادله : آیه 5 و 20 .
9- .ر.ک : ص 506 ح 12 .
10- .ر.ک : ص 505 (نکوهش کسی که مردم را دشمن بدارد و مردم ، او را) .

ص: 489



خطر بیماری بغض

بدین سان ، این خصلت ، مذموم شمرده و محکوم گردیده است و اجتناب از آن ، لازم و تلاش برای مبارزه با آن و اصلاح ذات البَین ، مورد تأکید قرار گرفته است . (1) این متون ، در کنار متونی که مبادی این بیماری اجتماعی (2) و آثار (3) و راه درمان (4) آن را نشان داده اند ، به روشنی ، بیانگر این حقیقت اند که اسلام ، دین اُلفت ، محبّت ، صلح و هم زیستی مسالمت آمیز است . متونی که ذیل عنوان «محبّت» خواهد آمد ، نیز این واقعیت را مورد تأکید قرار می دهند .

خطر بیماری بغضهمان طور که اشاره شد ، بیماری بغض ، از بیماری های خطرناکی است که زندگی مادّی و معنوی ، فردی و اجتماعی ، و دنیوی و اُخروی انسان را تهدید می کند . کمترین ضرر این بیماری ، آن است که زندگی را تلخ و جهان را بر انسان ، تنگ می نماید : ضاقَتِ الدُّنیا عَلَی المُتَباغِضینَ . (5) دنیا بر کینه ورزان ، تنگ می شود . بدین جهت ، در اسلام ، کارهایی که موجب بر ملا شدن عیوب پنهانی دیگران و نفرت از آنها می گردد ، نکوهیده است ، چنان که از امام علی علیه السلام روایت شده : منَ تَتَبَّعَ خَفِیّاتِ العُیوبِ حَرَمَهُ اللّهُ مَوَدّاتِ القُلوبِ . (6)

.

1- .ر.ک : ص 501 (فصل یکم : دشمنی با یکدیگر و آشتی دادن دو دشمن) .
2- .ر . ک : همین دانش نامه : ج 14 ص 9 (فصل سوم : خاستگاه های کینه) .
3- .ر . ک : همین دانش نامه : ج 14 ص 31 (فصل چهارم : آثار کین ورزی) .
4- .ر . ک : همین دانش نامه : ج 14 ص 37 (فصل پنجم : درمان کینه).
5- .ر . ک : همین دانش نامه : ج 14 ص 30 ح 92 .
6- .غرر الحکم : ج 5 ص 371 ح 8800 .

ص: 490

هر کس در پیِ عیب های پنهان [دیگران] باشد ، خداوند ، او را از مهرورزی دل ها محروم می کند . در روایتی دیگر از ایشان آمده : اُخبُر تَقلِهِ . (1) بیازمای تا دشمن بداری . 2و امام صادق علیه السلام نیز ، طبق نقلی ، می فرماید : خالِطِ النّاسَ تَخبُرهُم ، وَ مَتی تَخبُرهُم تَقلِهِم . (2)با مردم بیامیز تا آنان را بیازمایی و چون آنها را بیازمایی [و بشناسی] ، دشمنشانی خواهی داشت . 4

.

1- .نهج البلاغه : حکمت 434 ، بحار الأنوار : ج 74 ص 164 ح 28 .
2- .الکافی : ج 8 ص 176 ح 196 ، عدّه الداعی : ص 218 ، بحار الأنوار : ج 70 ص 111 ح 14 .

ص: 491



خطرناک ترین بغض

و در روایتی دیگر از ایشان ، آمده : لا تُفَتِّشِ النّاسَ ، فَتَبقی بِلا صَدیقٍ . (1) در پی یافتن عیب مردم مباش که بی دوست می مانی . از نظر اجتماعی نیز ، این بیماری ، موجب اختلاف و زمینه ساز زوال حکومت هاست . (2) امّا خطرناک ترین آثار زیانبار این بیماری ، دور ساختن انسان از آفریدگار جهان و رو به زوال گذاشتن ایمان از جامعه اسلامی است . (3)

خطرناک ترین بغضبدیهی است هر چه آثار مخرّب و زیانبار بیماری بغض ، بیشتر باشد ، خطرناک تر است . از این رو ، بغض و دشمنی با خداوند متعال ، پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت بزرگوار ایشان ، همچنین بغضِ اهل ایمان ، دانشمندان ، حق مداران و مستضعفان ، با عنوان

.

1- .الکافی : ج 2 ص 651 ح 2 .
2- .ر . ک : همین دانش نامه : ج 14 ص 33 (زوال آمدن دولت) .
3- .ر . ک : همین دانش نامه : ج 14 ص 31 (دوری از خداوند عز و جل) .

ص: 492



ریشه اصلی بیماری بغض

1 . عوامل بیرونی

2 . عوامل درونی

«بر حذر داشتن از دشمنی با اینان» ، در فصل دوم ، آمده است . (1) اکنون باید دید که ریشه اصلی این بیماری چیست؟ و چگونه می توان آن را درمان کرد؟

ریشه اصلی بیماری بغضدر فصل سوم ، عوامل مختلفی به عنوان عوامل مؤثّر در پدید آمدن خصلت بُغض و دشمنی و کینه توزی ، مطرح شده اند . این عوامل را به چند دسته می توان تقسیم کرد :

1 . عوامل بیرونیدسته اوّل ، عبارت است از عواملی که خارج از وجود انسان ، موجب پدید آمدن بیماری بغض می گردند ؛ مانند شیاطینِ جنّ و انس (2) که با تحریک کردن انسان نسبت به کارهایی که موجب کینه و عداوت می شود ، مردم را به دشمنی وادار می نمایند .

2 . عوامل درونیاین عوامل نیز به شرح زیر ، قابل دسته بندی هستند : الف مبادی روانی ، مانند : عدم هماهنگی روحی . (3) ب مبادی معرفتی ، مانند : نادانی و سفاهت . (4) ج مبادی اعتقادی ، مانند : کفر . (5)

.

1- .ر.ک : ص 519 (فصل دوم : برحذر داشتن از دشمنی با اینان) .
2- .ر . ک : همین دانش نامه : ج 14 ص 9 (خاستگاه های کینه / شیطان) .
3- .ر . ک : همین دانش نامه : ج 14 ص 27 (ناسازگاری میان ارواح) .
4- .ر . ک : همین دانش نامه : ج 14 ص 11 (نادانی) و ص 27 (سبک سری) .
5- .ر . ک : همین دانش نامه : ج 14 ص 13 (کفر) .

ص: 493



درمان بیماری بُغض

د مبادی اخلاقی ، مانند : بُخل ، بداخلاقی ، بدگمانی ، خودبینی ، غرور ، حسد و نفاق . (1) ه مبادی عملی ، مانند : مشروبخواری ، قماربازی ، خبرچینی ، زراندوزی (2) و ... . امّا در یک ریشه یابی دقیق و عمیق ، به این نتیجه می رسیم که ریشه اصلی بیماری بغض و دشمنی ، خودبینی و خودخواهی است . بی تردید ، همه آنچه به عنوان عوامل و مبادی بغض بدان ها اشاره شد و همه جنگ ها ، خونریزی ها و مفاسد فرهنگی و اجتماعی ناشی از آنها ، بلکه همه رذائل اخلاقی و عملی ، ریشه در خودخواهی دارند . امام خمینی قدس سره در این باره ، خطاب به فرزندش ، خودخواهی را اصلِ اصول فتنه می نامد : فرزندم! از خودخواهی و خودبینی به در آی ، که این ، ارث شیطان است که به واسطه خودبینی و خودخواهی ، از امر خدای تعالی به خضوع برای ولی و صفیّ او جلّ و علا سر باز زد ، و بدان که تمام گرفتاری های بنی آدم ، از این ارث شیطانی است که اصلِ اُصولِ فتنه است . (3)

درمان بیماری بُغضبا عنایت به آنچه در ریشه یابی این بیماری گذشت ، مشخّص می گردد که درمانِ اساسیِ آن ، جهاد اکبر و مبارزه با خودبینی و خودخواهی است و از این رو ، آنچه

.

1- .ر . ک : همین دانش نامه : ج 14 ص 17 (بخل) و ص 21 (بداخلاقی) و (بدگمانی) و (خودشیفتگی) و ص 23 (تکبر) و (حسادت) و ص 29 (این خصلت ها).
2- .ر . ک : همین دانش نامه : ج 14 ص 13 (دنیادوستی) و ص 23 (سخن چینی) و ص 25 (ستیزه جویی) و (بسیار سرزنش کردن و گِله گزاری) و ص 29 (این خصلت ها) .
3- .صحیفه نور : ج 22 ص 371 و 372 .

ص: 494



فلسفه بُغض برای خدا

زمینه ساز این جهاد است و به این مبارزه ، کمک می کند ، با عنوان درمان این بیماری ، قابل طرح است ؛ مانند : ولایت و حاکمیت خاندان رسالت که زمینه ساز سیاسی و اجتماعیِ مبارزه با خودخواهی است ، چنان که از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله روایت شده : بِنا یُؤَلِّفُ اللّهُ بَینَ قُلوبِکُم بَعدَ العَداوَهِ وَ البَغضاءِ . (1) به برکت وجود ماست که خدا ، دل های شما را پس از کینه و دشمنی ، با یکدیگر ، پیوند می دهد . و نیز هدیه ، نرمش در گفتار ، تقدّم در سلام و استعانت از خداوند متعال ، که زمینه سازِ عملیِ مبارزه با خودخواهی هستند و یا انصاف ورزیدن ، رحم کردن و ترک حسد ، که زمینه سازِ اخلاقیِ درمان این بیماری هستند .

فلسفه بُغض برای خداسؤال مهمّی که در این جا قابل طرح است ، این که اگر اسلام ، دین محبّت است و بغض و کینه را یکی از بیماری های خطرناکی می داند که زندگی مادّی و معنوی ، و فردی و اجتماعی انسان را تهدید می کند ، چرا پیروان خود را به دشمنی برای خدا ، تشویق می فرماید و آن را جزئی از ایمان ، (2) بلکه محکم ترین دستاویزهای ایمان می داند ، چنان که از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمود : أوثَقُ عُرَی الإِیمانِ ، الحُبُّ فِی اللّهِ وَ البُغضُ فِی اللّهِ . (3) استوارترین دستاویز ایمان ، دوستی در راه خدا و دشمنی در راه خداست . همچنین چگونه است که اسلام بر لزوم بُغض داشتن نسبت به کفّار ،

.

1- .ر . ک : همین دانش نامه : ج 14 ص 38 ح 105 .
2- .ر . ک : همین دانش نامه : ج 14 ص 45 ح 113 .
3- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 4 ص 362 ح 5762 ، عدّه الداعی : ص 174 ، الدعوات : ص 28 ح 51 ، بحار الأنوار : ج 74 ص 237 ح 38 ؛ المصنّف ، ابن ابی شیبه : ج 7 ص 229 ح 92 و ص 226 ح 69 ، کنز العمّال : ج 1 ص 43 ح 105 .

ص: 495



معنای دشمنی برای خدا

بدعت گذاران ، ستمگران و فاسقان و ... تأکید می نماید ؟ (1) آیا بُغض برای خدا ، بیماری نیست؟ اساسا دشمنی کردن با دیگران ، با هر انگیزه ای ، چه دردی از دردهای جامعه را درمان می کند؟ و کدام مشکل را حل می نماید؟ و در یک جمله ، فلسفه دشمنی برای خدا چیست؟

معنای دشمنی برای خدابرای دانستن چراییِ دشمنی برای خدا ، ابتدا باید دید که معنای آن چیست ؟ اگر دشمنی برای خدا ، درست تفسیر و تبیین شود ، فلسفه آن ، نیاز به بیان ندارد . دشمنی برای خدا ، بدین معناست که دشمنی کننده ، خصومت شخصی با فرد یا گروهِ مورد دشمنی ندارد و دشمنی او ، به دلیل منافع شخصی نیست . لذا در موردی که بُغض و نفرت دشمن ، مرتبط با حقوق فردی و منافع شخصی است ، کرامت روحیِ مسلمان پرورش یافته در مکتب خاندان رسالت ، ایجاب می نماید که بغض و نفرت او را با محبّت ، تلافی کند ، چنان که در دعای «مکارم الأخلاق» صحیفه سجّادیه آمده : اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَ أَبدِلنی مِن بِغضَهِ أهلِ الشَّنَآنِ المَحَبَّهَ ، وَ مِن حَسَدِ أهلِ البَغیِ المَوَدَّهَ ... وَ سَدِّدنی لأَِن اُعارِضَ مَن غَشَّنی بِالنُّصحِ ، وَ أَجزِیَ مَن هَجَرَنی بِالبِرِّ ، وَ اُثیبَ مَن حَرَمَنی بِالبَذلِ ، وَ اُکافِیَ مَن قَطَعَنی بِالصِّلَهِ ، وَ اُخالِفَ مَنِ اغتابَنی إلی حُسنِ الذِّکرِ ... . (2) خداوندا ! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و بغض و کینه دشمنان را به دوستی بَدَل کن و حسد سرکشان را به مهر ... و مرا استوار کن تا به کسی که با من

.

1- .ر . ک : همین دانش نامه : ج 14 ص 43 (کسانی که سزاوار دشمنی اند / کافر) و ص 47 (دشمنان خدا) و ص 49 (بدعت گذار) و (ستمگر) و ص 501 (گنهکار / منحرف از دین) .
2- .الصحیفه السجّادیه : ص 82 و 83 دعای بیستم .

ص: 496

ناراستی می کند ، با خیرخواهی پاسخ دهم و به کسی که از من دوری می کند ، پاداش نیک عطا کنم و به آن که مرا محروم می نماید ، با بخشش بنوازم و با آن که رابطه اش را با من قطع می کند ، پیوند برقرار کنم و با آن که از من بدگویی کرده ، با یاکردِ نیکو پاسخ دهم ... . این سخن ، بدین معناست که دشمنی و نفرت اهل ایمان ، برای تأمین منافع شخصی نیست . دشمنی مؤمن ، برای خداست ، نه برای خود . بدین سان ، بغض او به ریشه خودخواهی و خودبینی که نوعی بیماری روانی است ، نمی رسد . بنا بر این ، میان دشمنی برای خدا و دشمنی برای خود ، تفاوت جوهری و اصولی وجود دارد . دشمنی برای خود و با انگیزه تأمین منافع فردی و گروهی ، مبدأ همه فسادها و فتنه ها و ویرانی هاست ؛ امّا دشمنی برای خدا ، مانند دوستی برای خدا ، مبدأ و سرچشمه و زمینه انواع خیرات و برکات و سازندگی های فردی و اجتماعی است . به عبارت دیگر ، دشمنی برای خدا ، دشمنی برای تأمین منافع مردم است ؛ چرا که دشمنی انسان با انسانی دیگر ، نمی تواند نفعی برای خدا داشته باشد ، زیرا او بی نیازِ مطلق است . تنها انسان و جامعه انسانی از دوستی و دشمنی برای خدا سود می برند . بی تردید ، محبّت کردن به کسانی که به جامعه انسانی رحم نمی کنند ، نه تنها برای جامعه سودمند نیست ؛ بلکه بسیار زیانبار و خطرناک است ، چنان که از امام علی علیه السلام روایت شده : رَحمَهُ مَن لا یَرحَمُ تَمنَعُ الرَّحمَهَ وَ استِبقاءُ مَن لا یُبقی یُهلِکُ الاُمَّهَ. (1) رحم به کسی که رحم نمی کند ، مانع رحمت است و تلاش برای نگه داشتن کسی که چیزی را باقی نمی گذارَد ، امّت را به نابودی می کِشد .

.

1- .غرر الحکم : ج 4 ص 96 ح 5430 .

ص: 497



تلازم حبّ و بُغض

چند ره نمود مهم در مورد بُغض

اشاره

از این رو ، دشمنی با دشمنان خدا ، کفّار ، بدعت گذاران ، ستمگران و همه کسانی که آفت سلامت جامعه اند و کوتاه کردن دست آنها از تجاوز به حریم انسانیت ، در واقع ، به معنای محبّت به جامعه انسانی است . بر این اساس ، فلسفه دشمنی کردن برای خدا ، مبارزه با موانع شکوفایی ارزش های انسانی و پاک سازی جامعه از عناصر ضدّ ارزشی است . اهمّیت این مبارزه ، نه تنها کمتر از تلاش برای ساماندهی جامعه مبتنی بر محبّت نیست ، بلکه جزئی از این تلاش ، محسوب می شود .

تلازم حبّ و بُغضتوجّه به این نکته نیز ضرور است که اصولاً حُبّ و بُغض ، ملازم یکدیگرند و انسان به هر چیزی علاقه پیدا کند ، به طور طبیعی از ضدّ آن ، متنفّر می گردد . نمی شود که انسان ، کسی را واقعا دوست داشته باشد و دشمنِ او را دشمن ندارد . بغض نسبت به دشمن ، در حقیقت ، یکی از نشانه های روشن واقعی بودن مدّعیانِ محبّت است . از این رو ، در متون اسلامی ، دشمنی برای خدا ، در کنار دوستی برای خدا ، مورد توجّه و تأکید است .

چند ره نمود مهم در مورد بُغضدر مواردی که بغض و نفرت قلبی ، ارزش شمرده شده یا به جهت خاصّی و یا بدون جهت ، انسان در خود نسبت به دیگری و یا دیگران ، احساس تنفّر قلبی می نماید ، در قرآن و روایات اسلامی ، ره نمودهایی دیده می شود که بسیار مهم و قابل توجّه اند :

.


ص: 498



1 . اجتناب از ظلم

2 . اجتناب از زیاده روی

1 . اجتناب از ظلمره نمود اوّل ، این که تنفّر قلبی هر چند ارزش هم شمرده شود ، نباید به تجاوز به حقوق مبغوض و ظلم بر او بینجامد : «یَاأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَی أَلَّا تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَی وَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ . (1) ای کسانی که ایمان آورده اید ! برای خدا قیام کنید و به عدل ، گواهی دهید ، مبادا دشمنی با گروهی ، شما را وادار کند که عدالت پیشه نکنید . به عدالتْ رفتار کنید که این ، به پروا ، نزدیک تر است . از خدا پروا کنید که خداوند به آنچه می کنید ، آگاه است» . امام علی علیه السلام در تبیین ویژگی های مؤمن ، طبق نقلی ، می فرماید : المُؤمِنُ لا یَحیفُ عَلی مَن یُبغِضُ ، وَ لا یَأثَمُ فیمَن یُحِبُّ . (2) مؤمن به کسی که دشمنش می دارد ، ستم نمی کند و به خاطر کسی که او را دوست دارد ، مرتکب گناه نمی شود .

2 . اجتناب از زیاده رویره نمود دوم ، رعایت اعتدال و اجتناب از افراط و زیاده روی در ابراز تنفّر قلبی است ، چنان که از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله روایت شده : أبغِض بَغیضَکَ هَونا ما ، عَسی أن یَکونَ حَبیبَکَ یَوما ما . (3) دشمنت را در حدّ میانه دشمن بدار ؛ زیرا شاید روزی دوست تو شود .

.

1- .مائده : آیه 8 . نیز ، ر . ک : مائده : آیه 2 .
2- .ر . ک : همین دانش نامه : ج 14 ص 64 ح 147 .
3- .ر . ک : همین دانش نامه : ج 14 ص 66 ح 149 .

ص: 499



3 . اجتناب از جدایی

4 . رعایت احتیاط

3 . اجتناب از جدایینکته سوم ، این که شخص مسلمان ، اگر به هر دلیلی نسبت به مسلمان دیگر ، احساس بغض و تنفّر کرد ، نباید با او قهر کند و از او جدا شود و اگر قهر کرد ، نباید جدایی بیش از سه روز ، ادامه یابد : لا هِجرَهَ فَوقَ ثَلاثٍ . (1) بیش از سه روز ، نباید قهر کرد .

4 . رعایت احتیاطآخرین نکته این که اگر انسان ، بدون جهت ، نسبت به کسی احساس تنفّر قلبی کرد ، این احساس ، نشانه آن است که میان آنها هماهنگی روانی وجود ندارد و روح، احساس خطر می نماید . لذا در معاشرت با چنین افرادی باید مراقبت های لازم به کار گرفته شود . (2)

.

1- .ر . ک : همین دانش نامه : ج 14 ص 70 ح 154 .
2- .ر . ک : همین دانش نامه : ج 14 ص 73 (بر حذر بودن از کسی که دل ، او را دشمن می دارد) .

ص: 500

الفصل الاوّل : التباغض وإصلاح المتباغضین1 / 1النَّهیُ عَنِ التَّباغُضِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :کونوا عِبادَ اللّهِ إخوانا ؛ لا تَعادَوا ولا تَباغَضوا ، سَدِّدوا وقارِبوا وأَبشِروا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَقاطَعوا ، ولا تَدابَروا ، ولا تَباغَضوا ، ولا تَحاسَدوا ، وکونوا إخوانا کَما أمَرَکُمُ اللّهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :اِتَّقُوا اللّهَ وَارحَموا تُرحَموا ، ولا تَباغَضوا . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إیّاکُم وَالظَّنَّ ؛ فَإِنَّ الظَّنَّ أکذَبُ الحَدیثِ ، ولا تَحَسَّسوا (4) ، ولا تَجَسَّسوا ، ولا تناجَشوا (5) ، ولا تَحاسَدوا ، ولا تَباغَضوا ، ولا تَدابَروا ، وکونوا عِبادَ اللّهِ إخوانا . (6)

.

1- .مسند ابن حنبل : ج 3 ص 455 ح 9770 عن أبی هریره .
2- .صحیح مسلم : ج 4 ص 1986 ح 30 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 524 ح 10223 ، السنن الکبری : ج 10 ص 391 ح 21060 کلّها عن أبی هریره .
3- .کنز العمّال : ج 15 ص 784 ح 43097 نقلاً عن ابن عدی فی الکامل عن أنس .
4- .تَحَسَّسَ الخبرَ : تَطَلَّبَهُ وتَبَحَّثَهُ (لسان العرب : ج 6 ص 49 «حسس») .
5- .التَّناجُشُ : الزیاده فی السلعه أو المهر لیسمع بذلک فیزاد فیه (لسان العرب : ج 6 ص 351 «نجش») .
6- .صحیح البخاری : ج 5 ص 2254 ح 5719 و ص 2253 ح 5717 ، صحیح مسلم : ج 4 ص 1985 ح 28 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 600 ح 10706 کلّها عن أبی هریره والثلاثه الأخیره نحوه ، کنز العمّال : ج 16 ص 86 ح 44026 وراجع : قرب الإسناد : ص 29 ح 94 و بحار الأنوار : ج 75 ص 252 ح 28 .

ص: 501